و منهم: فقیر خطیر، و بر همه اولیا امیر، ابوحلیم حبیب بن سلیم الراعی، رضی الله عنه
اندر میان مشایخ منزلتی بزرگ داشت و وی را آیات و براهین روشن بسیار است اندر جملۀ احوال. و صاحب سلمان فارسی بود، رضی الله عنه. روایت کند از پیغمبر علیه السلام که گفت: «نیة المومن خیر منْ عمله.»
صاحب گوسفند بود، بر کرانۀ فرات نشستی و طریقتش عزلت بود.
یکی از مشایخ روایت کند که: بر او برگذشتم. وی را یافتم اندر نماز و گرگی گوسفندان وی نگاه می داشت. گفتم این پیر را زیارتی کنم؛ که علامتی بزرگ می بینم بر وی. زمانی ببودم تا از نماز فارغ شد. بر وی سلام گفتم. گفت: «ای پسر، به چه کار آمدی؟» گفتم: «به زیارت تو.» گفت: «جبرک الله.» گفتم: «ایها الشیخ، گرگ با میش موافق می بینم.» گفت: «از آن که راعی میش با حق موافق است.» این بگفت و کاسه ای چوبین زیر سنگی داشت دو چشمه روان شد: یکی شیر و یکی عسل گفتم:«ایها الشیخ، این درجه به چه یافتی؟» گفت: «به متابعت محمد، علیه السلام، ای پسر، قوم موسی مر او را مخالف بود مع هذا سنگ، ایشان را آب داد و موسی نه به درجۀ محمد بود. چون من محمد را متابع باشم سنگ مرا انگبین و شیر دهد، بس عجب نبود.»
گفتمش: «مرا پندی بده.» گفت: «لاتجعلْ قلبک صندوق الحرْص و بطْنک وعاء الحرام.»
دل را محل حرص مگردان و معده را جای حرام مساز؛ که هلاک خلق اندر این دو جوف است و نجات اندر حفظ این دو.
و شیخ مرا از وی رضی الله عنهما روایات بسیار بود، اما در این وقت بیش از این ممکن نگشت؛ که کتب به حضرت غزنین حرسها الله مانده بود، و من اندر دیار هند، اندر میان ناجنسان مانده و الحمدلله رب العالمین.